لره از
دهشون اومده بوده تهران رانندگی یاد بگیره،
جلسة اول از معلمش می پرسه:
این
چراغ رنگیه چیه؟!
یارو میاد سرکارش بگذاره،
میگه: این چراغ
راهنماییه؛
وقتی سبزه یعنی اهل تهران برن،
وقتی زرده شهرستانیها و قرمز هم
مال لراست!
خلاصه این جریان میگذره و لره هم امتحان میده و قبول میشه،
روز
اول میشینه پشت ماشین و میرسه به چراغ قرمز و خوب طبعاً رد میکنه.
افسره داد
میزنه: راننده پیکان، بزن کنار!
لره سرشو از پنجره میاره بیرون، داد میزنه:
لـُــرُم... مـــا لـُـــرُم!!
افسره یک نگاه میندازه، میگه: باشه
بابا...برو...برو
زندگی چون گل سرخست پر از خار و پر از عطر و پر از برگ لطیف ..... یادمان باشد اگر گل چیدیم.خار و عطر و گل و برگ. همه همسایه ی دیوار به دیوار همند...