اشتیاقی که به دیدار تو دارد دل من / دل من داند و من دانم و دل
داند و من / خاک من گل شود و گل شکفد از گل من / تا ابد مهر تو بیرون نرود
از دل من .
به خداحافظی تلخ تو سوگند نشد / که تو رفتی و دلم
ثانیه ای بند نشد / لب تو میوه ی ممنوعه ولی لبهایم / هرچه از طعم لب سرخ
تو دل کند نشد / خواستند بگویند از تو شبی شاعرها / عاقبت با قلم شرم
نوشتند نشد .
میفرسیم این پیامک را به دوست / او که صدها خصلت زیبا در اوست / بامرام و با صداقت با ادب / ای پیامک خاک پایش را ببوس .
صدای بهم خوردن بال معصوم فرشته ها می آید ، انگار آمدن تو نزدیک است ، لمس بودنت مبارک !
امروز
امیر در میخوانه تویی تو / فریادرس ناله ی مستانه تویی تو / مرغ دل ما را
که به کس رام نگردد / آرام تویی ! دام تویی ! دانه تویی تو !
شاید روزی دوباره کنار خوشبختی ها منتظر آمدنت باشم و تو بازهم دیر کنی !
دم اونایی گرم که تو این قحطی محبت ، قلبشون مثل نگاهشون بوی محبت میده .
تو
از دردی که افتادست بر جانم چه می دانی / دلم تنها تو را دارد ولی با او
نمی مانی / فقط یک لحظه آری با نگاهی اتفاق افتاد / چرا عاقل کند کاری که
باز آرد پشیمانی .
کاش باور داشتی در باورم / از نگاه شاپرک
زیباتری / با شکوهی مثل خورشید بزرگ / از نسیم لاله هم بی همتا تری / کاش
باور داشتی امید من / آتشی سوزنده دارم از غمت / کاش می دانستی ای یکتاترین
/ تا افق تا آسمان می خواهمت .
فقط گوشه چشمی ار نگاه خدا برای خوشبختی همه ی انسانها کافیست ، تنها به نگاه او میسپارمت !
مرا
به دار آویختند که نامت را از یاد ببرم ، چه ساده اند این ساده اندیشان که
نمی دانند نام تو حک شده ی قلب من است ، تو رو هرگز نخواهم کرد فراموش .
در قید غمم ، خاطر آزاد کجایی ؟ / تنگ است دلم ، قوت فریاد کجایی ؟ / با آنکه ز ما یاد نکردی / ای آنکه نرفتی دمی از یاد کجایی ؟
بگیر از من تو این دل یادبودی / که تنها لایق این دل تو بودی / هزاران خواستند این دل بگیرند / ندادم چون عزیز دل تو بودی .
اگرچه قلبم برای بودن کوچک است ، اما تو برای همیشه مهمان این خانه ی کوچک باش .
خوشبخت کسی است که شکوه رفتارش ، آفریننده ی لبخند زندگی در چهره ی دیگران باشد ، خوش به حالت ، چقدر خوشبختی !
بیا تا در شب چشمت ببازم صبح فردا را / جدا از تو نمی خواهم ببینم روی دنیا را .
شبی غم با دلم گفتگو کرد / مرا با چشمانت روبرو کرد / دل می گفت که هرگز عاشقت نیست / ولی دست دلم را گریه رو کرد .
جیگر طلا ، یار با وفا ، خوشگل و بلا ، نیسم صبا ، آخر صفا ، نفس هوا ، تکی به خدا !
آه از این دل ، آه از این جام امید / عاقبت بشکست و کس رازش نخواند / چنگ شد در دست هر بیگانه ای / ای دریغا کس به آوازش نخواند .
به قاصدک زندگیت بگو هیچ چیز نمیتونه یادت رو از دلم ببره ، حتی فاصله ها .
در
وصل هم ز عشق تو ای گل در آتشم / عاشق نمی شوی که ببینی چه می کشم / با
عقل آب عشق به یک جو نمی رود / بیچاره من که ساخته از آب و آتشم / پروانه
را شکایتی از جور شمع نیست / عمری است که در هوای تو می سوزم و خوشم .
این
که دور دور باشم از تو و نبینمت / جا نمی شود به حجم باورم ، قبول کن /
گاه ، پر زدن در آسمان شعرهایت را / از من ، از منی که یک کبوترم قبول کن .
مثل گل صد برگ شکوفا شده ای / چون ماه چهارده شکوفا شده ای / در آینه ی نگاه من چشم بدوز / تا دریابی چقدر زیبا شده ای .
ای که می پرسی نشان عشق چیست / عشق چیزی جز ظهور مهر نیست / عشق یعنی دل تپیدن بهر دوست / عشق یعنی جان من قربان اوست .
فراموشت نخواهم کرد ، چرا که با وفا هستی / تو در گنجینه ی قلبم ، همیشه چون طلا هستی .
ای
دوست ما همانیم که با یاد تو مستیم هنوز / از دوری تو جام به دستیم هنوز /
در خلوت خود یاد ما باش که ما / در خلوت خود یاد تو هستیم هنوز .
اگه یه روز با تیر غم به قلبم بزنی ، تویی که می میری ! چون همیشه در قلب منی .
دو دست گرم تو شفای مرگ من است / لبان مست تو شکوه قلب من است / کجا روم به که گویم که یک لحظه / خنده ی تو تمام آرزوی من است .
تو بارانی ، کسی به بارون عادت نمیکنه ، هر وقت بیاد دوست داشتنیه !
تخت سیاه قلب من پر از نوشته های توست / نیمکت چوبی دلم واسه همیشه جای توست .
بلبلان از روی گل مستند و ما از روی دوست / دیگران از ساغر و ساقی و ما از یاد دوست .
کاش باشد یادت ، که کنی یاد ما را / که بدانی یادت ، داده بر باد ما را .
درد
یک پنجره را پنجره ها می فهمند / معنی کور شدن را گره ها می فهمند / یک
نگاهت به من آموخت که در حرف زدن / چشم ها بیشتر از حنجره ها می فهمند .
گل سرخ و سپیدم کی میایی / بنفشه برگ بیدم کی میایی / تو گفتی گل در آید من میایم / گل عالم تموم شد کی میایی ؟
میدونی فرق عزیز و دلتنگ چیه ؟ دلتنگ کسیه که پیام میده ، عزیز کسیه که پیام میخونه !
بی تو از کاروان عشق ، من جا مانده ام / از شکرانه ی نعمتی چون تو ، در مانده ام .
به حرمت خاطرمون ، به دوری فاصلمون / به تنگی رابطمون ، دلتنگتم ای مهربون .
با تو غزل ستاره ها نورانیست / دل در نگاه تو ، زندانیست / نگذر ز بهار ، باغ احساس / چون بی تو تمام لحظه ها بارانیست .
خدایا چرا برای چیدن یک گل ، منت صد خار را باید کشید ؟
آواز پرندگان مهاجر را بدرقه ی راهت میکنم تا بدانی همیشه منتظر آمدنت می مانم .
رابطه ی قلبی دو دوست نیاز به بیان الفاظ و عبارات ندارد . (جبران خلیل جبران)ا
نماز عشق ترتیبی ندارد ، چرا که با نخستین سر بر خاک گذاردن ، دیگر برخواستی نیست . (ارد بزرگ)ا
هرکس را نه بدان گونه که هست احساسش می کنند ، بدان گونه که احساسش می کنند ، هست
بی تو اینجا همه در حبس ابد تبعیدند / سالها هجری و شمسی همه بی خورشیدند
گر
تو یارم نشوی آخر پاییز من است / فکر بی تو شدنم دشمن بنیان من است / تا
زمانی که تو شیرینی و دوری ز دلم / رنگ خون بر جگر فرهاد من است
گفته بودی گر بیایی مقدمت را گل فشانم، گل چه قابل نازنینم، چشم هایم فرش راهت
دعای قاصدک ها خوشبختی آدماست، برات آرزوی یه دنیا قاصدک دارم
همه ی بغض من تقدیم غرور نازنینت باد، غروری که لذت دریا را به چشمانت حرام کرد
هر بار که کودکانه دست کسی را گرفتم گم شدم، آنقدر که من در هراس گرفتن دستی هستم، ترس از گم شدن نیست
زندگی قافیه باران است، من اگر پاییزم و درختان امیدم همه بی برگ شدند، تو بهاری و به اندازه ی باران خدا زیبایی
شکوفه های صورتی فدای مهربونیات / یه دل که بیشتر ندارم اونم فدای خوبیات
شرابی از لبت در جام کردی / مرا با بوسه شیرین کام کردی / دلم آهوی وحشی بود و او را ندانم با چه افسون رام کردی
از
آشیانه ی چشمانت کبوتران امید / به شوق باغ تنت پر گشاده در راهند / ز دره
های هوس تا فراز قله ی عشق / پریده اند و از تو آب و دانه میخواهند
دیشب
روی شیشه ی تبدار تو را (ها) کردم / با نفسم اسم زیبای تو را جدا کردم /
شیشه بدجور ابری و بارانی شد / شیشه را یک شبه تبدیل به دریا کردم / با نوک
انگشت کشیدم عکس زیبای تو را / عکس زیبای تو را سیر تماشا کردم
باغبانی
پیرم که به غیر از گلها از هم دلگیرم / کوله ام غرق غم است، آدم خوب کم
است / عده ای بی خبرند، عده ای کور و کرند و گروهی پکرند / دلم از این همه
غم میگیرد، آدمی عاقبت می میرد
قوانین علم را به هم زده ای!ا
نبودنت وزن دارد !ا
تهی ... اما .. سنگین!ا
قلب من از صدای تو چه عاشقانه کوک شد
تمام پرسه های من کنار تو سلوک شد
عذاب میکشم ولی عذاب من گناه نیست
وقتی شکنجه گر تویی شکنجه اشتباه نیست
هر چند که دور از عشق بازی هستیم
اما به رضای عشق راضی هستیم
بر فرض که این مساله هم حل بشود
ثابت شده ما دو خط موازی هستیم
مهم نیست
از کجا آمدهای
یا به کجا میروی؛
من تو را
به هر جهت
دوست دارم!ا
عمری است شبانه روز لب هایت را
لب باز نکن ، هنوز لب هایت را
نه ، سیر نمی شوم به چندین بوسه
بر روی لبم بدوز لب هایت را
تو رفته ای
و
من افتاده ام!ا
تو از دست, من از پا
شب گم شده در سیاهی چشمانت
شد رود ستاره راهی چشمانت
قربان نگاه تو که اقیانوسی
افتاده به تور ماهی چشمانت
شال و کلاه می بافم
با خیالت
تا در سرمای نبودنت یخ نبندم
تا عشق دوید از دهانم بیرون
نام تو کشید از دهانم بیرون
گفتم که به تو حرف دلم را بزنم
یک بوسه پرید از دهانم بیرون
چه کاغذها که سپیدی دلشان از نام تو سیاه شد
از دل تنگی هایم
از احساسم
هزاران هزار صفحه سفید کاغذ سیاه شدند
کاغذها عاشق شدند
ولی تو..!ا
تا کی رم آهو ها را در چشمت ببینم و
آه بکشم ؟
عشق جرات می خواهد عزیزم
می روم پلنگی دست و پا کنم !ا
عشق یعنی با چشم بسته کسی را دیدن و از بین همه دلتنگ یک نفر شدن
اونائی که ما عاشقشون هستیم هیچ وقت از ما دور نمیشوند
هر روز کنار ما راه میروند اما دیده نمیشوند ... شنیده نمیشوند
و هنوز نزدیک و هنوز عاشق ... هنوز دلتنگ و خیلی عزیز
همواره تنهاییم
در این نفس تنگی
در قلب یک بن بست
مدهوش دلتنگی
سه شاخه گل برات میفرستم
یکی از طرف خداوند که نگهدارت باشه
دومی از طرف دلمه که دوستت داره
و سومی از طرف چشامه که دلتنگ دیدارت شده
دلم ز دست زمانه بسی تنگ است / چه کنم که کار دنیا فقط نیرنگ است
نیرنگهای دنیا هزار و یک رنگ است / خدا کند شود پیدا دلی که با دل من یک رنگ است
هر چند که دلتنگ تر از تنگ بلورم
با کوه غمت سنگ تر از سنگ صبورم
یک عمر پریشانی دل بسته به مویی است
تنها سر مویی ز سر موی تو دورم
به نام خدایی که هستی را با مرگ ، دوستی رابی رنگ ، زندگی را با رنگ ،عشق را رنگارنگ ، رنگین کمان را هفت رنگ ، شاپرک را صد رنگ
و من را دلتنگ دوستان آفرید
داشتم اشک هایم را روی نامه ای عاشقانه با قطره چکان جعل می کردم ، خاطرم آمد شاید دلتنگ خنده هایم باشی
ببخش اگر این روز ها عشق با گریستن اثبات می شود
خدایا دلم گرفته ، میان این همه آرزوها ، دلتنگ ترین بنده ات را دریاب
دلتنگ
خنده های بهارانت در کوچه خزان زده دلم،نگاه مهربانت را به انتظار نشسته
ام.یک شب از کوچه خیالم بگذر شاید عطر گیسویت خواب پریشانم را التیام ببخشد
دوست داشتن تمثیلی از نفس کشیدن من است، سزاواری من در زندگی، شایستگیام در بودن!ا
... اگر سزا بود چنان در آغوش میفشردم که یکی گردیم، و در آن پیکر، نه من دلتنگ
میشدم، نه او میگریخت
زندگی قشنگه اگه با تو باشه... مرگ قشنگه اگه برای تو باشه... دلتنگی قشنگه اگه به
خاطر تو باشه... من قشنگم اگه با تو باشم اما تو هرجور که باشی قشنگی
امشب تمام گذشته ام را ورق زدم
پر از لحظه های سیاه ، لحظه های داغ و پرالتهاب بی قراری ، دلتنگی افسرده ، خاموشی ، سکوت ، اشک ، سوختن .... چیزی نیافتم
نفرین به بودن وقتی با درد همراه است
از تو برای تو و برای دلتنگی های همیشگیم می نویسم
می گویم که من تو را بهترین میدانم تو را...میخواهم
دیگه به نبودت عادت کرده بودم
خو دمو با خیالت راحت کرده بودم
دو باره زد به سرم شعر دلتنگی بگم
برای دل خو دم شعر غریبی رو بگم
دلتنگم و با هیچکسم میل سخن نیست
کس در همه آفاق به دلتنگی من نیست
خوشحالم که بردم چون کسی رو از دست دادم که دوستم نداشت
خوشحالم که باختی چون کسی رو از دست دادی که دوستت داشت
تو روزگار رفته ببین چی سهم ما شد
از عاشقی تباهی
از زندگی مصیبت
از دوستی شکستو
از سادگی خیانت
با تو بودن خیلی وقته که گذشته
بی تو بودن مثل مهر سرنوشته
حالا اسم تو را هی زمزمه کردن
واسه من نه تو میشه نه فرقی داره
از دشمنان برند شکایت به دوستان / چون دوست دشمن است شکایت کجا بریم ؟
بنویس ای سنگتراش عاقبت شدم فداش ، بنویس تا بدونه عمرمو دادم براش
بودیم و کسی پاس نمیداشت که هستیم
باشد که نباشیم و بدانند که بودیم