یه بچههه سر
میز صبحونه، هی داشته با تعجب به پدربزرگ پیر و پولدار و خسیسش نگاه میکرده! یه کم
که میگذره بابابزرگه خسته میشه و میگه: چی شده نوهی عزیزم؟ چرا به من زل
زدی؟
بچههه میگه: بابا بزرگییییی، دارم میگردم ببینم برچسب تاریخ و قیمتت رو
کجا زدن!
بابابزرگه گیج میزنه و میگه: عزیزم متوجه نشدم، برچسب قیمت و تاریخ
چیه دیگه؟
بچههه میگه: آخه بابایی دیشب به مامانی میگفت که هر وقت تاریخ مصرف
این پیری تموم بشه، انشاالله پرایدمونو با بی ام و عوض
میکنیم
!یه یارو رو به جرم قتل زن و مادر زنش داشتن محاکمه میکردن!
قاضی بهش
میگه: شما مظنون به قتل همسرتون توسط ضربات چکش هستید! یهو یکی از افراد بسیار
عزیز و محترم جامعه از پشت دادگاه داد میزنه: ای کثافت بی شرف!
دوباره قاضی
میگه: در ضمن شما مظنون به قتل مادر زن جانتان با ضربات چکش هم هستید!
دوباره
اون فرد محترم میگه: ای مرتیکه بی شعور موستراب عوضی بی همه چیز فلان فلان
شده!
قاضیه این دفعه دیگه عصبانی میشه و میگه: آقای فرد محترم جامعه، میدونم
که به خاطر این بی رحمی و جنایت چقدر از این آقا بدتون میاد، اما اگه یک بار دیگه
از این حرفای رکیک بزنین ناچار میشم که از دادگاه اخراجتون کنم!
فرد محترم
میگه: مساله این نیست که ازش بدم میاد، مشکل اینه که من 15 ساله که همسایهی
اینام و در طی این 15 سال هر وقت خواستم ازش چکش قرض بگیرم گفته که ما چکش
نداریم!
اولی : یه ساله که ازدواج کردم هنوز یک کلمه با زنم حرف نزدم .
دومی : مگه با هم قهرین ؟
اولی : نه ، چون من عادت دارم وسط حرف کسی حرف نزنم !!!
یارو دل درد داشت رفت دکتر. دکتر یه ظرف کوچیک بهش داد و گفت: فردا تو این مدفوعت رو بریز بیار. یارو فرداش با یه سطل پر عن رفت پیش دکتر...! دکتر گفت این چیه...؟ چرا اینقدر زیاد...؟ گفت: آقای دکتر، گفتم شاید تعارف میکنی.
حکم:دختر=شیطان
اثبات:
دختر=پول*طلا
طلا=پول
دختر=پول*پول=پول^2
پول=شیطان
دختر=شیطان^2
دختر=شیطان^2√
دختر=شیطان