درون سینه آهی سرد دارم
رخی پژمرده ،رنگی زرد دارم
ندانم عاشقم ؟مستم؟چه هستم؟
همی دانم دلی پر درد دارم
نگاهی کردی و از خود نگرانم کردی
نگران ،پیش نگاه دگرانم کردی
من نظر باز نبودم،تو به یک چشم زدن
در چراگاه نظر،چشم چرانم کردی
سیه چشمی به کار عشق استاد
به من درس محبت میداد
مرا از یاد برد آخر،ولی من
به جز او عالمی را بردم از یاد
در مصر شوریده ای بود و می گفت : در طریقت اگر عاشقی در غم عشق بمیرد عجب نیست . عجب آنست که در سوز عشق یک روز زنده بماند.
ما در هیج سرزمینی زندگی نمی کنیم. منزل ما قلب کسانی است که دوستشان داریم